متن جدید عاشقانه نمی دانم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





اسما خداوند متعال

به وبسايت سجاد آبي پوش خوش آمديد اميدوارم از مطالب اين سايت خوشتان بيايد.براي ديدن همه مطالب سايت من لطفا ثبت نام کنيد چون هر روز مطالب جديد در اين سايت گذاشته مي شود که بعضي مطالب نيازمند ثبت نام است.با تشکر از شما
خاندن قرآن بهمراه صوت لطفا روي عکس کليک کنيد
فال حافظ

خطاطي نستعليق آنلاين



متن جدید عاشقانه نمی دانم

آرشیو متن های عاشقانه

 

 

 

 

نمیـــدانم . . .
حالا چه کسی مخاطب عاشقانه هایت شده ، اما میـــــدانم این لب ها به هیچ کس وفـــا ندارد . . .

نمیــــدانم حالا خنده ات سهم چه کسی شده . . .

نمیـــــدانم این روزها برای چه کسی “میمیــــری” . . . !

یادت هست ؟

حرفها . . .
دعواها . . .
آشتی ها . . .
تو می خندیــــدی ، گمان میکردم دنیا مال من است . . .

نمیــــــدانم چه شد ، نمیـــــدانم او کیست ، چه فرقی میکند ؟

مهم “تـــــو” بودی که ، نـــــه ! نمیخواهم باز سرت را درد بیاورم ؛ حالا که کنار “او” حسابی گـــــرم شده . . .

من که میــــــدانم هیچ وقت حوصله ی حرفهایم را نداشتی ، فقط میخواهم از خـــــدا گلـــــه کنم ؛ از این همه ندانستـــن هایم . . .

ندانستــــم می گــــذاری میـــــروی ، ندانستــــم همه چیز را فرامـــــوش میکنی.. حتــــی “مرا” . . .
هـــــه . . . نمیــــــدانم این هفته “دلت” مال کیست و می خـــواهـی برایش “بمیــــری” ، نمیــــــدانم این هفته “نفست” کیست . . . !

خوش بــه حالش ، مثل من که نیستند ؛ صافو ساده “ دوستت ” داشته باشند ، بازیت میدهند . . .

نمیـــــدانم کدام روز می فهمی هیــــچ کس بیشتر از من “ تـــــو ” را نخواست ، خدایــــا ؛ از تو گلـــــه دارم . . .

میدانـــــی ؟ دیگر برایم مهم نیست چرا رفتی . . .
چرا این کار را با من کردی ؟

نـــــه باور کن دیگر مهم نیست …! فقط میــــــدانم یک روز ، که تنها و بی کس ماندی.. یک روز که همه ” انداختنت دور” .. یک روز که هیچ کس سر سوزن علاقه ای هم به تو نداشت . . .

آن روز که همه تنهایت گذاشتند ،می فهمی کسی مثل من دوستت نداشت.. و چه بی اراده اشکت سرازیر میشود . . .
راستــــی ، هــــــه ؛ یاد حرفت افتادم ، آن لحظه های آخر هم میخواستی مرا بخندانی . . .

گفتی؛ به خاطر “تو” این کارو کردم.. و چقــــدر خندیدم با این اشکـــ ها.. “تــــــو” خاطر مرا میخواستی ؟
این روزها هم که چقدر “مــــــد” شده ای.. به “همه” هم که “میایی” ، من هم که . . .
بی خیــــــال این حرفها . . .





:: موضوعات مرتبط: دل نوشته , ,
:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








RSS

Powered By
loxblog.Com